- نویسنده : سیمای اقتصادی
- 14 آوریل 2024
- کد خبر 67120
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
برای یک شرکت نوآور بودن کافی نیست بلکه برای موفق شدن، باید بهتر از رقبایش نوآوری کند. در این یادداشت به سوالاتی در این حوزه پاسخ خواهیم داد که سه تا از مهمترین این سوالات عبارتند از:
۱- نوآوری چگونه بر پویایی بازارها تاثیر می گذارد؟
۲- شرکت ها چگونه می توانند نوآوری را به روش راهبردی مدیریت کنند؟
۳-شرکت ها چگونه می توانند راهبردهای نوآوری خود را پیاده کنند تا احتمال موفقیت آنها افزایش یابد؟
در بسیاری از صنایع، نوآوری فناورانه مهمترین نیروی پیشران برای موفقیت در رقابت به شمار می رود. در طیف گسترده ای از صنایع، شرکت ها برای نزدیک به یک سوم یا بیشتر از فروش و درآمدهای خود به محصولاتی تکیه دارند که در ۵ سال گذشته ابداع و اختراع شده اند. برای مثال در شرکت جانسون اند جانسون محصولات ابداع شده در ۵ سال گذشته بیش از ۳۰ درصد فروش را به خود اختصاص داده است.
اهمیت فزآینده نوآوری عمدتا به دلیل جهانی شده بازارهاست. رقابت بین المللی به شرکت ها فشارآورده تا مدام نوآوری کنند تا محصولات و خدمات متمایزی تولید کنند. معرفی محصولات جدید به شرکت ها کمک می کند تا از حاشیه سود خود محافظت کنند. در عین حال، سرمایه گذاری برای نوآوری فرآیند به شرکت کمک می کند تا هزینه های خود را کاهش دهند. پیشرفت های فناوری اطلاعات نیز در شتاب بخشیدن به آهنگ نوآوری نقش داشته است: طراحی به کمک رایانه و تولید به کمک آن، باعث شده که شرکت ها محصولات نو را آسان تر و سریع تر طراحی و تولید کنند و در عین حال، فناوری های انعطاف پذیر ساخت و تولید، باعث شده اند دوره تولید کوتاه تر و مقرون به صرفه تر شده و از اهمیت صرفه مقیاس تولید کاسته شود.
نوآوری فناوری به شرکت ها کمک می کنند تا محصولات متنوع تری را اختراع و تولید کنند که نیازهای گروه های تازه تعریف شده ای از مشتریان را دقیق تر برآورده سازند و به این ترتیب متمایز از رقبا باشند. برای مثال شرکت تویوتا در سال ۲۰۱۵ بیست و یک خودروی سواری متفاوت عرضه کرد. شرکت سامسونگ در سال ۲۰۱۴ پنجاه و دو مدل گوشی روانه بازار کرد. شرکت ها از سبدهای متنوعی از مدل های کالا استفاده می کنند تا مطمئن شوند که می توانند کمابیش در هر بازار قابل تصوری نفوذ کنند.
۲-تاثیر نوآوری فناوری در جامعه:
هر چند تقلا در راه نوآوری، تراز رقابت را برای صنایع بالاتر برده و باعث شده موفقیت به همان اندازه برای سازمان ها پیچیده تر شود اما تاثیر خالص آن بر جامعه کاملا سازنده بوده است. نوآوری کمک کرده که طیف گسترده ای از کالاها و خدمات به مردم سرتاسر جهان برسد و باعث شده تولید خوراکی ها و دیگر مایحتاج بازده بیشتری داشته و به درمان های پزشکی منجر شده که تندرستی را بهبود بخشیده و به مردم این امکان را داده تا کمابیش به هر کجای جهان سفر کنند و یا با هم ارتباط برقرار کنند.
تاثیر جمعی نوآوری فناورانه را می توان با نگاه به « تولید ناخالص داخلی » GDP درک کرد. گزارش های علمی متعددی نشان می دهد که سرانه GDP ی جهانی از سال ۱۹۶۹ رشد پایداری داشته است. اقتصادانان بر این باورند که آهنگ رشد GDP را نمی توان کاملا بر حسب رشد در نیروی کار و ورودی سرمایه بیان کرد بلکه این رشد نتیجه تحول فناوری نیز هست. چون نوآوری فناورانه میزان خروجی قابل حصول از کمیت معینی از کار و سرمایه را افزایش می دهد. سولو[۱] برای این توجیه در سال ۱۹۸۱ جایزه نوبل اقتصاد گرفت.
گاهی نوآوری فناوری منجر به برون اثرهای زیانبار می شود. فناورهای تولید ممکن است آلودگی هایی ایجاد کند که برای جوامع پیرامون زیان دارد. فناورهای کشاورزی و شیلات می توانند منجر به فرسایش و نابودی زیست گاه های طبیعی و تهی شدن آبزیان اقیانوس ها شوند. فناورهای پزشکی می توانند منجر به پیامدهای پیش بینی نشده مثل رشته ای از باکترهای مقاوم در برابر انتی بیوتیک یا دو راهیهای اخلاقی در زمینه استفاده از دستکاری زنتیک شوند. ولی فناوری در ناب ترین جوهره خود دانش است: دانشی برای حل مشکلات ما و دنبال کردن اهدافمان. نوآوری فناوری عبارتست از آفرینش دانش تازه ای که برای مشکلات کاربردی به کار گرفته می شود. گاهی این دانش شتابزده برای حل مشکلات اعمال می شود بی آنکه به پیامدها و موارد بدیل اندیشیده شده باشد، ولی در کل داشتن دانش بیشتر به احتمال زیاد از دانش کمتر به سود ما خواهد بود.
۳-نوآوری بر حسب صنعت
عموما بیشتر تلاش ها و پول های سرمایه گذاری شده برای نوآوری فناورانه، از سوی شرکت های صنعتی است. متاسفانه در رقابتی دیوانه وار برای نوآوری، بسیاری از شرکت ها با سر به درون توسعه محصول تازه شیرجه می زنند بی آنکه راهبردهای روشن یا فرآیندهای درست تدوین شده ای برای گزینش و مدیریت پروژه ها داشته باشند. این شرکت ها اغلب بیش از آنکه بتوانند پشتیبانی کنند، پروژه شروع می کنند. پروژه هایی که با منافع و اهداف شرکت چندان سازگار نیستند و در نتیجه دچار چرخه های توسعه طولانی مدت و دفعات شکست می شوند. بنابر پژوهش های فراوان، باید در هر شرکت راهبردهای نوآوری و فرآیندهای مدیریتی آن به روشنی تعریف شود.
بیشتر ایده های نوآورانه تبدیل به محصولات جدید موفقی نمی شوند. پژوهش های زیادی نشان داده اند که تنها یکی از هر هفت هزار ایده به یک محصول موفق منجر می شود. براساس پژوهش سال ۲۰۱۲ انجمن توسعه و مدیریت محصول امریکا تنها نزدیک به یکی از هر نه پروژه اجرایی شده، موفق از آب در می آید و تنها نیمی از آنهایی که به بازار عرضه می شوند به سودآوری می رسند.
از این رو فرآیند نوآوری همواره مانند یک قیف قلمداد می شود که ایده های بسیار زیادی برای محصولات نو از سر گشاد ان وارد می شوند ولی آنهایی که فرآیند توسعه را پشت سر می گذارند انگشت شمارند.
بهبود میزان موفقیت شرکت ها در نوآوری، نیازمند راهبردی است که درست تدوین شده باشد، پروژه های نوآوری یک شرکت باید همراستا با منافع و اهدافش بوده، شایستگی های محوری آن را تقویت کرده و موجب شود شرکت به نیت راهبردی خود برسد. ساختار سازمانی و سامانه های نظارتی شرکت باید مشوق تولید ایده های نوآورانه بوده و در همان حال اجرای اثربخش آن را تشویق کند. فرآیند توسعه محصول جدید یک شرکت باید احتمال این را که پروژه ها هم از نظر فنی و هم تجاری موفق خواهند شد را افزایش بدهد. شرکت ها برای رسیدن به این نتایج باید:
درک عمیقی از پویایی نوآوری
یک راهبرد درست تدوین شده برای نوآوری
فرآیند درست طراحی شده برای پیاده کردن آن راهبرد
داشته باشد.
هدف از جمع آوری مطالب فوق در قدم اول ایجاد درک عمیقی از نوآوری فناوری در مدیران ارشد شرکت و پس از آن تدوین راهبرد دقیقی توسط متخصصین امر در این حوزه و در نهایت طراحی فرآیندی که به بهترین شکل ممکن بتوان آن راهبرد را پیاده سازی کرد، می باشد.
منبع: مدیریت راهبردی نوآوری فناورانه، ملیسا شیلینگ، مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، ۱۳۹۷